70 میلیون کشته! عدد کمی نیست، یعنی کل جمعیت ایران از بچه تا پیرزن و پیرمرد،این حاصل جنگ جهانی دومه، بهتره بگیم تلخترین فاجعهی تاریخ،جنگی که فرهنگ، معماری، زندگی یک نسل از مردم چند کشور رو نابود کرد، فاجعهای که بخاطر دعوای چند سیاستمدار افرادی همدیگرو کشتند که تا به حال همو ندیده بودن و هیچ کینهای نسبت به هم نداشتن. توی جنگ هیچ زیبایی وجود نداره اما بعدش فیلم سازها و نویسندها جنگ رو با دید هنری خودشون صحنه سازی میکنن و میشه گفتن تنها وجه مثبت جنگ همین فیلمها و کتاباست .
خب باید بگم شما تنها کسانی نیستین که خودتون رو توی اون حال و هوا متصور شدین... فیلمسازها و کارگردانها فیلم ساختن در مورد جنگ جهانی دوم رو از خیلی وقت پیش شروع کردن. ما هم همینطور! البته فیلم که نه؛ ولی اتاق فرار چرا! حس اینکه اسیر جنگی باشیم رو شاید فقط توی اتاق فرار Behind The Bars بشه لمس کرد. فرار کردن از یه زندان نمور توی یه کشور غریب، درحالی که هیچ چیزی از گذشتهی هم سلولیات نمیدونی هیجانیه که کمتر جایی توی ایران بشه بهش دست پیدا کرد؛ ولی ما توی این اتاق فرار کاملا این احساس جدید و خاص رو بهتون انتقال میدیم.
همونطور که گفتم فیلمهای خیلی خیلی زیادی درمورد جنگ جهانی ساخته شدن که انتخاب بهترینشون قطعاً غیرممکنه! ولی توی این مقاله میخوایم چندا از بهترینها رو بهتون معرفی کنیم؛ اگه حس میکنین جای فیلمی توی این لیست خالیه توی نظرات باهامون درمیون بذارین!
یکی از به یاد ماندنیترین فیلمهای ساخته شده درمورد جنگ جهانی، با بازی فوقالعاده تام هنکس و مت دمون و کارگردانی استیون اسپیلبرگ؛ نجات سرباز رایان داستان نجات دادن یه سربازه... سه برادر بزرگترِ جیمز رایان (مت دمون) توی جنگ کشته شدن و خبر مرگ هر سه برادر در یک روز به دست مادرشون رسیده... انسانیت فرماندهان جنگی اجازه نمیده که خانواده رایان مرگ آخرین بچشون رو هم ببینن؛ پس کاپیتان میلر (تام هنکس) یه تیم شش نفره رو برمیداره و در نرماندی فرانسه به دنبال جیمز فرانسیس رایان میگرده...
یک شاهکار هنری که آدرین برودی، بازیگر نقش اصلی، به خاطر این فیلم جایزه اسکار رو در سن 29 سالگی برد و تبدیل به جوانترین برنده اسکار بهترین بازیگر مرد شد. رومن پولانسکی هم برای این فیلم اسکار بهترین کارگردان رو برنده شد.
آدرین برودی در این فیلم نقش ولادیسلاو اشپیلمن رو بازی میکنه؛ یک پیانیست ماهر یهودی که برای رادیوی ملی لهستان پیانو مینوازه... جنگ جهانی دوم آغاز شده، ولی خانواده اشپیلمن هنوز در امنیت هستند؛ تا اینکه یک روز که اشپیلمن مشغول نواختن پیانو در رادیو لهستان بوده ناگهان زمین به لرزه درمیاد و صداهای مهیبی به گوش میرسن.. ارتش نازی به لهستان حمله کرده!
ولادیسلاو با عجله پیش خانوادهش برمیگرده، ولی اوضاع هر لحظه بدتر میشه... ولادیسلاو بهخاطر نفرت ارتش نازیها از یهودیها به مدت پنج سال یه زندگی بدتر از مرگ رو تجربه میکنه؛ شاید تنها چیزی که ولادیسلاو اشپیلمن رو زنده نگه میداره عشقش به موسیقی و عطشش برای دوباره نواختن پیانو باشه...
اگر فقط یکی از فیلمهای کوئنتین تارنتینو رو دیده باشید میدونین که فیلمهای این کارگردان با هر فیلم دیگهای که تا به حال دیدین فرق میکنه... روایت آقای تارنتینو از جنگ جهانی دوم هم دقیقا همینطوره... هرچند این فیلم با موضوع جنگ جهانیه؛ ولی روایات تخیلی هستن و سیر اتفاقات هم اصلا بر اساس واقعیت نیست... ولی فیلمنامه خاص، کارگردانی عالی و بازی فوقالعاده کریستف والتز که بهخاطرش برنده اسکار هم شد باعث شدن این فیلم به یکی از به یاد موندنیترین فیلمهای با موضوع جنگ جهانی تبدیل بشه.
این فیلم از چند قسمت مجزا ساخته شده که در نهایت همه به هم ربط پیدا میکنند؛ ورود کلنل هانس لاندا (کریستف والتز) تقریبا همزمان با شروع فیلمه... یه کلنل سنگدل و بسیار باهوش و تیز که لقب شکارچی یهودیها رو بین مردم و سربازها پیدا کرده. کلنل لاندا به خونه یه مرد روستایی نشین فرانسوی میره، مردی که چند یهودی رو زیر خونهش قایم کرده. البته که هانس متوجه این قضیه میشه و دستور شلیک به این خانواده یهودی بخت برگشته رو میده؛ از کل خانواده فقط دخترشون "شوشانا" زنده میمونه که خیلی سریع فرار میکنه و دور میشه.
قسمت دوم فیلم با برد پیت در نقش آلدو شروع میشه. یه فرمانده آمریکایی وحشی که عاشق از بین بردن سربازهای نازیه، چون معتقده اونا هیچ رحم و مروتی ندارن و باید کشته بشن! (اوخی!! خود آلدو چه مهربونه!) اینکه چطور آلدو به شوشانا و هانس لاندا میرسه روایتی است مفصل، که براتون اسپویلش نمیکنم...! برید فیلمو ببینید!!
این فیلمِ تلخ و تاثیرگذار روایتگر فاجعهی هولوکاست هست. فهرست شیندلر فیلمی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، بازی ستودنی لیام نیسون و موسیقی تکرار نشدنی جان ویلیامز، محصول سال 1993 ست. این فیلم برنده 4 اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین موسیقی شد.
اسکار شیندلر (لیام نیسون) یک تاجر عادی و عضو حزب نازیه، کسی که بیشتر از هرچیزی به دنبال سود و منفعت بیشتره و میخواد تا جای ممکن از جنگ پول دربیاره؛ پس یه کارخونه تسلیحات نظامی با کارگران یهودی راه میندازه... جنگ مدام شدیدتر و اوضاع مردم بدتر میشه... شیندلر بعد از دیدن دخترک دوستداشتنی و معصومی که بیرحمانه توسط سربازان نازی کشته میشه به خودش میاد. اون سعی میکنه از طریق کارخونه و ارتباطاتی که داشته تا جای ممکن یهودیهای بیشتری رو پناه بده و اونا رو از فاجعهای که منتظرشونه نجات بده.
فهرست شیندلر تقریبا بهطور کامل براساس واقعیت ساخته شده، حتی به یهودیانی که توسط شندلر نجات پیدا کردند یهودیهای شیندلر گفته میشه. صحنه پایانی فیلم یه مستند هست؛ یهودیهای شیندلر که حالا پیر شدهان میان و بر قبر شیندلر گل میذارن...
به جرأت میتونم بگم این فیلم متفاوتترین فیلم ساخته شده در مورد جنگ جهانی دومه. این فیلم ایتالیایی که برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان و بهترین بازیگر مرد هم شد لحن طنزی داره که با تلخی فجایع فیلم سخت در تضاده... طنزی که تا آخرین لحظهی فیلم حتی اندکی کمرنگ نمیشه.
فیلم بسیار ساده و حتی میشه گفت معصومانه شروع میشه؛ گوییدو (روبرتو بنینی) یه پسر یهودی خیلی اتفاقی با دختری مسیحی به اسم دورا آشنا میشه... شیرینزبونی، شیطنت و بداههگوییهای طنز گوییدو باعث میشن دورا یک دل نه صد دل عاشق گوییدو بشه. هرچند این دوتا اختلاف دینی و خانوادگی زیادی با همدیگه داشتن ولی عشق از همه این اختلافات قویتره؛ گوییدو و دورا با همدیگه ازدواج میکنن و بچهدار میشن... سه چهار سال بعد گوییدو و پسر خردسالش به کمپ نگداری یهودیان برده میشن و دورا هم با وجود اینکه مسیحی بوده به خاطر همسر و پسرش درخواست میکنه که اون رو هم به کمپ ببرن... گوییدو که نگران آینده بچهش بوده اون رو قایمکی توی کمپ بزرگسالان نگه میداره...
در طول فیلم شاهد فداکاریهای بیشماری هستیم که گوییدو برای پسرش انجام میده تا اون متوجه اتفاقات تلخ و هولناکی که توی کمپ میفتن نشه. طنز گوییدو حتی یک لحظه هم کمرنگ نمیشه و حتی توی سیاهترین لحظات لبخند روی لبهای پسرش و تماشاچیها میاره...
این چندتا فیلم فقط قسمت کوچیکی از تلاش کارگردانها برای به تصویر کشیدن حقایق و فجایع جنگ جهانی دوم هستن... قطعاً این جنگِ خونبار چیزی نیست که هیچکس بخواد شاهد تکرار شدنش باشه؛ ولی اونقدر اتفاقات معجزهآسا و آدمهای خوشقلب توی این جنگ زیادن که شاید دلمون بخواد بتونیم برای چند دقیقه هم که شده پا جای پای اونا بذاریم... اگه شما هم دلتون چنین احساس بدیع و هیجانانگیزی رو میخواد، ما در اتاق فرار BEHIND THE BARS منتظرتون هستیم... یه سلول زندان رو برای ورود شما مهیا کردیم و منتظریم ببینیم چطور با پشتکار و هوشتون از چنگ ما فرار میکنین!! خلاقیت داشته باشین و مارو سورپرایز کنید!
منبع : مجموعه اتاق فرارهای اسکیپ کیوب
بازی Hidden Agenda
لازم نیست گیمر باشی تا بدونی که دنیای بازیهای کامپیوتری چقدر وسیع شده، و به اندازهی موهای سرمون بازی ساخته شده، اما خب طبیعیه که همه ی این بازیها موفق نمیشن و نمیتونن خوشون رو تو دل گیمرها و یا حتی مخاطبای ساده جا کنن برای همینه که شرکتای بازیسازی از تمام تکنیکای موجود مثل : سناریوهای چالشبرانگیز ارائه دادن یه بازی برای کامپیوتر، موبایل و پلیاستیشن و .. استفاده میکنند بلکه بتونن یه بازی پرطرفدار بسازن
شرکت Supermassive Games علاوه بر همهی اینها یه خلاقیت جالب دیگه هم به خرج داده. این شرکت که قبلتر توی سال 2015 بازی Until Dawn رو ارائه داده بود )که خیلی هم محبوب شد(، سال 2017 یه بازی خفنتر به اسم Hidden Agenda رو به طرفدارهاش ارائه کرد.
داستان بازی ماجرای شاید یه ذره تکراری پلیس علیه قاتله؛ یه افسر تازه وارد پلیس میزنه به سرش و سیمهای مغزش اتصالی میکنن و تبدیل به یکی از مخوفترین و زیرکترین قاتلها میشه. شما به عنوان افسر پلیس و کارآگاه باید این عزیزدل رو پیدا کنین و به سزای اعمالش برسونین؛ ولی این چیزی نیست که این بازی رو خاص میکنه. بازی Hidden Agenda مخصوص گیمرهایی طراحی شد که عاشق ماجراجویی هستن؛ ولی دلشون میخواد توی ماجراجوییشون دوستانشون رو هم شریک کنن. کار تیمی همیشه بهتر از کار انفرادیه، درسته؟ میپرسین چجوری میشه یه بازی جنایی روی موبایل رو گروهی انجام داد؟؟ الان میگم!
برای تجربه کردن این کار تیمی باحال فقط لازمه علاوه بر کنسول پلیاستیشنتون یه گوشی هوشمند داشته باشین! بله! شرکت دوستداشتنی سونی دو سه سال پیش چیزی به اسم Playlink ارائه داد که هدفش لینک کردن گوشی موبایل گیمرها به پلیاستیشن 4 هست. با استفاده از اپلیکیشن Playlink گوشی هوشمند شما تبدیل به یک کنترلر میشه و با لینک شدن به گوشی دوستانتون و کنسول بازی، میتونین از همراهی همدیگه لذت ببرین!
خب، حالا چه چیزی بازی Hidden Agenda رو خاص میکنه؟؟؟ این بازی از اولین بازیهایی بود که ژانر جنایی رو وارد این تجربه گروهی کرد و علاوهبر اینکه از این لحاظ نوآورانه بوده مزیتهای دیگهای هم داره. Hidden Agenda یه بازی روانشناختی، هیجانانگیز و جناییه که تمام تمرکز شما و پنج نفر از دوستانتون رو لازم داره. توصیه میشه این بازی رو حتما به صورت گروهی انجام بدین، چون تنهایی تموم کردنش اصلا کار راحتی نیست!
شاید فکرکنین گروهی بودن تنها جاذبه بازی Hidden Agenda هست، که در جوابش باید بگم نخیررر!! یادتونه گفتم این یه بازی روانشناختیه؟ خب، در طول بازی گروهی از شما سوالاتی نظیر «کدوم یکی از شماها توی موقعیتهای سخت تصمیمات بهتری میگیره؟» یا «چه کسی احساساتی تره؟» پرسیده میشه و اینطوری هوش مصنوعی بازی یه دید کلی از شخصیت گیمرها پیدا میکنه و با استفاده از این اطلاعات توی بعضی از موقعیتها ممکنه یه وظیفه رو به یه نفر محول کنه؛ مثلا شلیک کردن توی یه موقعیت خاص رو یه گیمر بهخصوص باید انجام بده و ... . این باعث میشه همه اعضا سعی کنن در طول بازی توی بهترین حالت خودشون باشن تا این پرونده جنایی با شکست روبهرو نشه و اینجوری هیجان کار خیلی بالا میره.
تموم کردن بازی به صورت گروهی حدود دو سه ساعت زمان میبره و میتونه یه بعدازظهر عالی رو برای تیمتون رقم بزنه، ولی بعد از تموم کردن بازی لازم نیست بذارینش کنار! مواردی که تا اینجا گفتیم تنها جنبههای خاص این بازی نیستن! علاوه بر اینها Hidden Agenda چندین پایان متفاوت داره و بسته به تصمیاتی که میگیرین و معماهایی که حل میکنین یا کشف نشده باقی میمونن ممکنه هرکدوم از این پایانها رو تجربه کنین!! نکته فوقِ جذاب؟ تنها توی یکی از پایانها قاتل دستگیر میشه!!! شاید لازم باشه چندین بار سناریوهای مختلف بازی رو طی کنین تا به بازداشت قاتل برسین. هرچندبار که دوست دارین دور همدیگه جمع بشین و این بازی رو انجام بدین! سناریوهای مختلف رو تجربه کنین و تا جایی که میشه توی تخیلات و ساخته خالق بازی ماجراجویی کنین!!
حرف از کار گروهی و حل معما شد و طبیعتا فکر من رفت سراغ اتاق فرار! البته که ذات همه اتاقهای فرار حل کردن معماهای مختلفه؛ ولی بعضی اتاقها داستان جنایی دارن و خوووووب اون حس کارآگاهی شما رو محک میزنن! شرلوک هلمز (یا اگه با بلاگ قبلی طرفدار پوآروشدین، هرکول پوآرو) درونتون رو بیرون بیارین و با دوستای هیجانطلب و باهوشتون سری به اتاق فرارهای Blow Your Candles یا Los Santos بزنین! شاید حل کردن معماهای جنایی و فوران سروتونین و آدرنالین تنها چیزی باشه که الان بهش نیاز دارین! قول میدم راضی از اتاق فرارهای ما بیرون برین!! منتظرتونیم!!
منبع : مجموعه اتاق فرارهای اسکیپ کیوب
شرلوک هلمز یا پوآرو؟،مسئله این است. قضیه ازاینجا شروع میشه که دوتا نویسنده ی درجه یک انگلیسی تصمیم به خلق دو تا کارگاه درجه یک تر ازخودشون میگیرن، یکی از این نویسنده ها آقای آرتور کانن دویل هست که در 22 می 1859 در اسکاتلند متولد شد و در سال 1886 بود که با نوشتن داستان های کوتاه حول یه شخصیت کارگاهی ، شرلوک را خلق کرد که البته طبیعی هست که در ابتدا شرلوک محبوبیت زیادی نداشته باشه.
و اما میرسیم به سرکار خانم آگاتا کریستی که البته چندین سال بعد از شرلوک و آقای آرتور متولد شد، و نویسنده خیلی موفقی در داستان های جنایی بود تا جایی که 66 کتاب در این ژانر نوشتت همچنین رکورد گینس پرفروشترین نویسنده داستان در تمام دورانها رو هم ازان خودش کرد و خانم مارپل هم این نویسنده خلق کرده.
اگه سری به اتاق فرار Blow Your Candles زده باشین حتما میدونین که این بازی تمِ کارآگاهی داره، و معروفترین کارآگاههای دنیا کیا هستن؟؟ آقای شرلوک هلمز و جناب آقای هرکول پوآرو! این دوتا شخصیت رو چقدر میشناسین؟؟
درسته که به نظر خیلیها هلمز و پوآرو دوتا شخصیت خیالی کارآگاهی هستن و شاید حتی بعضیها فکر کنن خانم کریستی از روی کارهای آرتور کپی کرده؛ ولی واقعیت اینه که این دو نفر خیلی خیلی با هم فرق دارن.
بیاین از ظاهرشون شروع کنیم!! شرلوک هلمز سن حدودا 30 ساله، چشمان خاکستری، موی مشکی، بینی کشیده و هیکل ظریف ولی بلندقدی داره. کلاه کلاسیک، پیپ خاص خودش، کت بلند و ذرهبین معروفترین شاخصههای ظاهری شرلوک هستن. درحالیکه پوآرو نسبتا قد کوتاهه، حدوا 60 سالشه، کت و شلوار میپوشه، همیشه یه عصا همراهشه و از همه مهمتر یه سیبیل هرکول پوآرویی داره!! درسته که پوآرو بسیار باهوش بهنظر میرسه؛ ولی طی سده گذشته شرلوک به نماد کلاسیک یه کارآگاه تبدیل شده.
بعد از ظاهر کارآگاهها به یه سوال مهم و اساسی میرسیم: کدومشون باهوشتره؟؟ البته نظر دادن درمورد ضریب هوشی دوتا شخصیت خیالی کار سختیه! ولی بذارین یه تلاشی بکنیم. شرلوک هلمز معمولا از سرنخهایی که در محل حادثه وجود دارن برای حل معماها استفاده میکنه. اون سرنخها رو پیدا میکنه و با تجزیه و تحلیل کردنشون به جواب میرسه؛ ولی پوآرو هرگز از صحنه جرم بازدید نمیکنه و معماها رو با ذهن و احساس ذاتیش حل میکنه. برای پوآرو دونستن پیشینه مضنونین مهمتره، و با تحلیل کردن شخصیت افرادی که درگیر یه حادثه هستن معما رو حل میکنه. میشه گفت پوآرو هوش اجتماعی بالاتری داره و درعوضش شرلوک شیمیدان بهتریه و مسائل علمی رو بهتر درک میکنه. شرلوک از لحاظ فیزیکی فعالتره و همهش داره سرنخها رو دنبال میکنه اما پوآرو دوست داره یه جا بشینه و افراد و رخدادها رو توی ذهنش بسنجه. یه نکته منفی درمورد شرلوک اینه که از مواد مخدر استفاده میکنه تا کارایی مغزش رو بالا ببره و مسائل رو حل کنه. بهطور کلی شرلوک از علم و فناوری و پوآرو از روانشناسی و منطق استفاده می کنن، پس نتیجهگیری خیلی سخته! ولی شاید بشه گفت پوآرو بهتر از مغزش کار میکشه!
سوال بعدیمون بیشتر درمورد نویسندههاست؛ کدوم شخصیت بهتر نوشته شده؟؟ آرتور کانن دویل و آگاتا کریستی هردو نویسندگان بزرگی هستن که خودشون رو وقف ادبیات کارآگاهی و جنایی کردن و آثار این دو نویسنده بارها و بارها تحسین شدن. هرکول پوآرو شخصیتی زیرک داره، با استفاده از هوش اجتماعی و بهره بردن از روانشناسی مشکلات و معماها رو حل میکنه. نقد منتقدین ادبی نسبت به داستانهای پوآرو اینه که آگاتا کریستی با تمرکز بسیار بالا معماهای پیچیده و خلاقانهای نوشته که حل اونها فقط از کارآگاه فوقالعادهای مثل هرکول پوآرو برمیاد! ولی تمرکز و انرژی مساوی برای توصیف شخصیت هرکول پوآرو صرف نشده و این قضیه باعث شده خوانندهها آقای پوآرو رو اونطور که باید و شاید نشناسن. همچنین ابتدا و انتها داستانهای کریستی مسحورکنندهست ولی وسطای داستان اونقدر همهچیز پیچیده میشه که برای خواننده جذابیتش رو از دست میده. در مقابل شرلوک هلمز رو داریم، شاید بعضی از وجنات شرلوک مثل پوآرو برای طرفداران ناشناخته مونده باشن، ولی ظرافت آرتور برای خلق این شخصیت بیشتر بوده و این ناآگاهیها به قسمتی از شخصیت مرموز آقای هلمز تبدیل شدن. همچنین شرلوک هلمز معمولا با دکتر واتسون همراه میشه و این دو نفر یه تیم جذاب رو تشکیل میدن. در حقیقت زمانی که رمانهای آرتور کانن دویل رو میخونید داستان ماجراهای شرلوک هلمز از زبان دکتر واتسون بیان میشن. همه این موارد دست به دست هم دادن تا باعث بشن شرلوک هلمز یه شخصیتپردازی ماندگارتر داشته باشه و بهیاد موندنیترین تصویر رو در ذهن مخاطبش ایجاد کنه.
حالا که خوب با این دو نفر آشنا شدیم بذارین چندتا حقیقت جالب هم درموردشون بهتون بگم.
1. آرتور کانن دویل شخصیت شرلوک هلمز رو با الهام از یکی از اساتیدش نوشته. این استادِ آرتور به قدری تیزبین و دقیق بوده که بیماری مریضها رو در یک لحظه و با مشاهده علائم ظاهریشون تشخیص میداده.
2. از شرلوک هلمز بیشتر از 220تا فیلم ساخته شده!
3. ملکه ویکتوریا از طرفداران شرلوک بوده!
4. آرتور کانن دویل بعد از مدتی نوشتن درمورد شرلوک خسته میشه و این شخصیت رو میکشه!! ولی بعد ناشرها بهش التماس میکنن تا شرلوک رو به زندگی برگردونه و به نوشتن ادامه بده.
5. حدس زده میشه آیکیو شرلوک معادل 190 باشه... آیکیو انیشتین 168 هست!
6. پوآرو قبل از اینکه کارآگاه بشه افسر پلیس بوده!
7. پوآرو وسواسی بوده، تا جایی که توی یکی از کتابها میگه "خیلی بده که تخممرغها اندازه هم نیستن!"
8. آگاتا کریستی 33 رمان بلند و 59 داستان کوتاه با حضور هرکول پوآرو نوشته.
9. پوآرو قدکوتاه و نسبتا چاقه.
منبع:مجموعه اتاق فرارهای اسکیپ کیوب
شاید این سوال برای شما پیش آمده باشد که اصلا اتاق فرار چیست؟ اسکیپ روم یا اتاق فرار یک بازی 60 تا 90 دقیقه ای است که مردم به صورت تیمی آن را بازی میکنند. این بازی به این نحو است که شما همراه با هم تیمی های خود در یک اتاق زندانی میشوید و با حل کردن پازل، معما و سرنخ های موجود در داستان و سناریوی بازی به پیش می روید و در صورتی که بتوانید در این زمان مشخص به چالش ها پیروز شوید و از اتاق فرار کنید، برنده خواهید بود. اتاق فرار میتواند سناریوهای مختلفی داشته باشد مثل ماجراجویانه، معمایی، ترسناک و ... اما ما در این مقاله قصد بررسی سه مورد از ترسناکترین اسکیپ روم های ایران را داریم.
اگر با بازی Silent Hill نسخه P.T آشنا هستید و به آن علاقه دارید، این اسکیپ روم میتواند جذابیت زیادی برای شما داشته باشد، داستان از این قرار است که مردی از روی جنون دو فرزند و همسر باردار خود را به قتل میرساند و شما در خانه او زندانی شده اید، شما باید در چهار شب قبل از نیمه شب از این خانه فرار کنید، و در صورتی که موفق نشوید شما نیز دچار جنون خواهید شد. در این سناریو علاوه بر محدودیت زمان، شما باید مراقب باشید که هیچ کدام از چهار شب بازی را نبازید که این موضوع باعث دوچندان کردن هیجان بازی میشود.
این سناریو به داستان Dead End مربوط میشود اما ترتیب خاصی نداشته و شما میتوانید به دلخواه هر کدام را اول بازی کنید. در این داستان یک دختر بچه شاهد قتل فاجعه وار و سلاخی شدن خانواده اش بوده و از بازگو کردن ماجرا بسیار هراسان است و شما باید به عنوان تیمی از روانشناسان برای همکاری با پلیس محلی نقش خود را ایفا کرده و در پی شنیدن ناگفته ها جستجو کنید.
داستان این اسکیپ روم در جنگ جهانی دوم رخ میدهد که در آن چهار اسیر جنگی از چهار کشور به همراه پیشینه های مختلف در حال دست و پنجه نرم کردن با سرنوشت تلخ و شوم خود هستند و شما با قدم برداشتن روی جای پای آنها، نقش ایفا میکنید. با اینکه چنین چیزی هرگز سابقه نداشته، شما باید زنده از این زندان خارج شوید، در این سناریوی پر اضطراب و کم نور کار تیمی مهم ترین کلید حل مشکل است.
اگه میخواید هیجان زندگیتون رو خیلی بالا ببرین و از زندگی معمولی و خسته کننده تون دور بشین و کابوسهای شبانه مهمون هر شبتون بشن! به نظرم بهترین راه رفتن به اتاق فراره! اتاق فرار باحال و ترسناک تو دنیا کم نیست و تو ایران خودمونم زیاده از اتفاقا! قبلا نسخه های آمریکایی این اتاقها رو بهتون معرفی کردیم و حالا میخوایم تو این مقاله از اروپاییاش براتون بگیم. تا اگه گذرتون به اروپا افتاد، جای مارو خالی کنین و یه سر بهشون بزنین.
اسپانیا
اسپانیا اتاق فرار های خیلی زیاد و متنوعی داره. دیگه به خودتون بستگی داره که کدوم رو انتخاب میکنین و میخواین با چه موجودات و معماهایی توی اتاقها روبرو شین.
زامبی ها: فکر می کنید از اون جایی که تا حالا تو زندگیتون زامبی ندیدین، از این به بعد هم نمی بینین؟ کاملا در اشتباهید! توی این اتاق فرار، زامبی ها شهر رو تسخیر کردن و الان هم دارن به سراغ خونه ای میان که شما و دوستاتون اونجایین. تنها راه نجات از مردگان حریصی که تشنه مغزهای توی جمجمه تون هستن، حل کردن یک سری معما و پازله تا بتونین از زامبی ها جلو بیوفتین و شهرو از دستشون نجات بدین.
یتیم خونه: جداً میخواین بدونین که چی به سر بچه های یتیم خونهی وسط جنگل اومده؟ فقط کافیه وارد این اتاق بشین تا داستان شیطانی یتیم خونه صدای قلب شما رو به گوشتون برسونه. مغزتون رو هم اگر تو اتاق فرار زامبیها از دست ندادین، با خودتون ببرید. به کارتون میاد!
دانشمند دیوانه: یک دفعه چشماتون رو باز می کنین و می بینین که با دوستاتون توی یک اتاق گیر افتادین! جریان اینه که یه دانشمند دیوونه برای اینکه بتونه آزمایش های احمقانه و خطرناکش ر روی شما انجام بده، توی این اتاق اسیرتون کرده. حالا انتخاب با شماست. یا به دنبال سر نخ برای فرار از این اتاق بگردین، یا این که بشینید ببینید هر کدوم از این مواد روی بدن شما چه واکنش هایی دارن!
سرزمین عجایب: اشتباه نکنین! این سرزمین عجایب قرار نیست مثل اون چیزی که آلیس باهاش روبرو شده بود باشه. توی این اتاق آلیس که گم شده، از خرگوش سفید هم که خبری نیست. تو این اتاق کلاهدوز دیوانه با همان لبخند شیطانی انتظار شما را می کشه! ملکه سرخ هم همین دور و بره!
اتاق فرارهایی که توی شهر لیسبون وجود دارن، با بازیگرهای حرفه ای و معماهای پیچیده ای که در مورد شهر گم شدهی آتلانتیس وجود داره، بازی کننده ها رو به طرز شگفت انگیزی هیجان زده میکنه. اما این هیجان ترسناک هم هست. آخه توی این اتاق ها، به غیر از شما و دوستاتون و معماهای پیش رو، چیزهای دیگه ای هم وجود دارن. چیزهایی که وجود شما رو در اونجا حس می کنن و به طرفتون قدم بر می دارن!
تحقیق: تنها کاری که باید بکنین اینه که هر طوری که می تونین به خونه ساموئل وارد بشید. در ادامهی بازی چیزهای بیشتری در مورد این شخصیت مرموز کشف می کنین. فقط یک ساعت وقت دارید تا جواهرات آتلانتیس رو که توی خونه ساموئل وجود دارن بردارید، وگرنه مهمترین مدارکی رو که بشه باهاش دلیل گم شدن شهر آتلانتیس رو کشف کرد، از دست میدین!
معبد ممنوعه مونتزوما: یک پروفسور و باستان شناس در دانشگاهی که توش درس می خونید سال ها پیش در سفری به مکزیک برای کشف راز تمدن آزتک ها به طرز مرموزی مفقود شده. حالا کار شما اینه که راز گم شدن این پروفسور رو پیدا کنید. تو این راه، به دنیایی از معماهای پیچیده می رسین، حالا کار شما اینه که این رازو کشف کنین. اما حواستون باشه! بعضی ها برای دونستن این راز حاضرن آدم بکشن! پس با احتیاط قدم بردارین!
یونان
شهرت اتاق فرارهای یونان، به ماجراها و حوادث اوناست. فکر می کنین برای رفتن به کدوم یک از این اتاقهای فرار هوش و جرات کافی رو دارید؟
راز زیرزمین: توی یک اتاق کاملا تاریک، با هر قدمتون ردی از خودتون به جای می ذارین و غبارهای روی عروسک های قدیمی رو به هوا پخش می کنین. ولی وایسا ببینم، اگه رو عروسکارو غبار گرفته پس بچهها با چی بازی میکنن؟! اینجاست که می فهمین تو چه کابوسی گیر افتادین!
کراکن رو آزاد کن: افسانههای محلی خبر از یه موجود غول پیکری به نام کراکن توی دریای کارائیب میدن که به کمین افرادی که پا به ساحل میذارن نشسته، اما شایعه هایی هم وجود دارن که میگن این موجود میتونه به دست آدم ها اهلی بشه و هر کسی که بتونه اونو اهلی کنه، فرمانروای دریا میشه. در این اتاق با پیچیده ترین حوادث و حقه هایی رو به رو میشین که فقط کشف حقایق میتونن شمارو از شر اونها خلاص کنن.
فرانسه
خودتون رو برای اتاق فرارهای ترسناک و جذاب فرانسه آماده کنید! تو این اتاق ها فقط باید به ترستون غلبه کنین تا بتونین معماهای عجیب غریبی رو که در جریان داستان باهاشون روبرو میشین رو حل کنین. اما مگه ترس و اضطراب میذاره فکر کنین؟؟؟؟
هواپیما: این بازی خوراک اوناییه که جرات انجام کارهایی مثل سوار شدن به هواپیمایی با فضایی پر از استرس و اضطراب، رو داشته باشن. فقط یادتون نره کمربندتون رو ببندین و در امن ترین(!) وسیلهی نقلیه، معماهای پیش روتون رو حل کنین و به مراحل بعدی برسین.
سردابه پاریس: داستان سردابه مشهور پاریس برای خیلی از کارآگاه ها همیشه موضوع جذابی بوده. هر چند که تا حالا هیچ کدومشون نتونستن راز 6 میلیون اسکلتِ توی سردابه رو کشف کنن. تو این فضای تاریک و خطرناک شما و دوستاتون باید به دنبال راز قتل این همه آدم توی این سردابه که دهه هاست برای خیلی ها مرموز مونده، بگردین. وقتی هم که این ریسک رو قبول کردین،حتما عواقبش رو هم در نظر گرفتین. البته یک حقیقت در مورد این سردابه وجود داره: هیچکس دلش نمیخواد زیاد اونجا بمونه!
منبع: مجموعه اتاق فرار های اسکیپ کیوب